آسمان مال آن هاست

وب سایت حسین محمدی نصرآبادی

آسمان مال آن هاست

وب سایت حسین محمدی نصرآبادی

سایه سارهایی بینهایت ...


صبح ها موقه ورزش صبحگاهی، صبح و ظهر و شب ها هنگام نماز ....

موقه رفت و آمد به محل آموزش ....

اون چیزی که لبخند روی لب ها، روحیه به قلب، و ذکر السلام علیک یا روح الله رو میاره، دیدن بارگاه امام خمینی (ره) بناینگذار انقلاب و جمهوری اسلامی ایرانه ...

بزرگ مردی که فراتر از فرماندهی کل قوا، بر دل های مردان خدا ولی بود و از او به یک اشارت و از جوانان به سر دویدن ....


توی اون شلوغی پادگان و همهمه سربازهای ریز و درشت! تنهایی بیشماری موج میزنه که بر بلندهای موج ها اون، نمی توان ناخدایی کرد مرگ با با خدا بودن ...

خدایی که ناخدای کشتی های قلب ها و دل های تنهاست، خدایی که در اوج بی کسی و تنهایی و کوتاهی دست توی زنده از دنیا، دستت رو میگیره و قدم به قدم میاد و کارهات رو روبه راه می کنه ...

خدایی که به حقیقت ذکرش آرامش قلبت می شه و توی اون تنهایی میان جمع، با کسی صحبت نمی کنی جز او، و به یقین می شنوه و می شنوه و می شنوه، شنیدنی که فراتر از صدای مادی ماست، می شنوه از دل و جان و اعضا و جوارح من کوچک ترین می شنوه آنچه می گویم...


 منه منه تنها ... زیر سایه خدا، زیر سایه امام زمان و امام خمینی و ولی فقیه ...


بد بنده هایی هستیم، تا دستمون از دنیا کوتاه نشه و نبینیم چقدر کوچیک و ضعیف هستیم، به بی نهایتی که قدرت مطلقه تکیه نمی کنیم، ایمان نمی آوریم و یقین بهش نمی بریم.... کمترین وظایف خودمون رو در مقابل بزرگ ترین لطف ها و بخشش ها انجام نمی دیم، خیلی بدیم، خیلی بدیم ...


چقدر سخته روزی که دستت از دنیا کوتاه شه، نه این کوتاهی که تلفنی هست، ملاقاتی ای هست، مرخصی هست، دیگه اخرش کسی ای هست که بهش بگی مشکلم اینه و کمک میکنی یانه ..... نه این که سخت نیست، حتی همین که امید دستت رسیدن هست دنیایی است ... اما ... اما وای به حال من و شما اون روزی که دست مون بسته است، زیر خاکیم و دست مون واقعا از دار دنیا کوتاه... واقعا سخته، سخت سخت سخت .... همین و بس

ای کاش توی این دنیا، صالح باشیم، با تقوی و بخشنده باشیم، خیرات و صدقات جاریه ای از فرزند صالح و خدمت به خلق تا ساخت و ساز برای خدا، ذخیره کنیم برای خودمون، تا توی اون دنیا هرچند دستمون کوتاهه، اما امین اعمال مون خیرات و برکات کارهامون رو هردفعه بیاره و ذره ای از بار گناهامون رو در پیمودن این راه سخت و سعب کم کنیم...


خدمت، خدمت مقدس سربازی جدا و درکنار اون آموزش های مفیدی در برای یه جوون داره، اگر به هوش باشی و زرنگ، اینقدر تنهات می کنه که جز خدا نبینی، اگرم جز خدا ببینی، به عمل میبینی که چقدر اون ها هم کوچیک هستند و مثل خودت ضعیف، بهت اجازه میده که ببینی چقدر ضعیف هستی و ببینی چقدر خدا بزرگ و قدرتمند...


بخوام بنویسم از حسی که نوشتنی نیست تا نقطه پایان نون توان من جا داره ... و اینجاست که باید خدا رو شکر کرد و سپاس گفت و حمد نمود که زیر سایه ولایت امام زمان (عج) و ولی فقیه هان زمان و در جمهوری اسلامی ایران زندگی می کنم، جایی که دستم رو گرفته، بزرگم کرده و نشونم داده که خدایی هست، اینه خدایی که ازش صحبت می کنند، قدرت و بخشش و رحمت و کریم و رب و یکتا و بی همتای محضه محضه ....


انشاءالله لیاقت بندگی در درگاه خداوند و خدمت در نظام پاک و مقتدرش داشته باشم و بتونم روزی، روزی ... سنگینی و  افتخار خدمت و سربازی کردن زیر سایه امام عصر و الزمان (عج) روی شون هام حس کنم و مثل الان و بلکه بیشتر تک تک سلول های بدنم شرمنده باشند نزد خداشون، که ای خدا چطور و کی شکر و سپاس این همه لطف و کرم و مهربونیت رو بکنیم با این تن حقیر و ضعیف و ....

بررسی اسلحه ژ-3

سلام علیکم


یکی از آموزش هایی که در خدمت مقدس سربازی بسیار جالب و مفید است معرفی سلاح هاست که در این پست بررسی اسلحه ژ-3  رو براتون می ذارم.


انشاءالله چنان آماده باشیم که نام ما هم در بین سربازان امام زمان (عج) بدرخشه.

........

تفنگ ژ-3 (62/7 م م) ساخت کشور آلمان در جنگ جهانی دوم


مأموریت: شرکت در رزم نزدیک و حمله و نابودی دشمن

 

مشخصات

1.       جنگ افزاری ست انفرادی

2.       به وسیله نفر حمل می­شود

3.       خودکار است

4.       به وسیله برگه ناظم سه وضعیتی، (ضامن – تک تیر – رگبار) می­شود

5.       توسط خشاب 20 تیری تغذیه می­شود

6.       با هوا خنک می­شود

7.       با نثار مستقیم گاز باروت مسلح می­شود

8.       اسلحه­ای است بدون عقب نشینی

9.       دردستگاه نشانه روی آن به راحتی قابل تغییر است

 

مختصات:

   1. کالیبر: 62/7 م م
   2. وزن اسلحه بدون خشاب: 4/200gr
   3. وزن خشاب آلمینیومی: 130gr
   4. وزن خشاب پر: 620 gr
   5. وزن فشنگ: 24/5 gr
   6. طول اسلحه بدون سرنیزه: 102/5 cm با سرنیزه: 122/5 cm
   7. طول لوله: 45 cm
   8. تعداد گام: 5/1 گام
   9. سرعت اولیه گلوله: 800 متر بر ثانیه
  10. نواخت تیر عملی: 120 الی 150 تیر در دقیقه
  11. دارای عرفان گردش از چپ به راست
  12. برد مؤثر با دوربین: 600 متر
  13. برد مؤثر بدون دوربین: 400 متر
  14. برد نهایی: 3750 متر
  15. برد مفید: 3500 متر

 خان: شیارهای داخل جان لوله را خان می­گویند.که دوکار انجام میدهد

   1. تنظیم تیر
   2. افزایش برد

تعریف گام: به هر دور کامل یک خان گام گفته می­شود.

سازمان: در هر گروه پیاده 9 قبضه سازمان دارد.

 

قطعات اصلی

1.       بند

2.       قنداق و متعلقات

3.       بدنه و متعلقات

4.       شعله­پوش

5.       قبضه تپانچه­ای شکل

6.       روپوش تحتانی

7.       خشاب

8.       گلگون و متعلقات

 

عمل سلاح ژ-3 و مراحل مختلف آن :

   1. هنگامی که بر اثر فشار بر روی ماشه­آلات متحرک آزاد شده و به علت فشار فنر به جلو حرکت می­نماید.
   2. زمانی که آلات متحرک در اثر فشار گاز باروت به عقب حرکت می­نماید.

 

مرحله رفت :

   1. تظاهر: ظاهر شدن یک عدد فشنگ در مسیر گلنگدن به وسیله صفحه خوراک­دهنده را تظاهر گویند.
   2. ادخال: داخل شدن یک عدد فشنگ در داخل جان لوله را بوسیله شاخ­های گلنگدن را ادخال گویند.
   3. بسته شدن: زمانی که پیشانی جنگی گلنگدن به ته خزانه لوله می­چسبد را بسته شدن گویند.
   4. چفت شدن: زمانی که غلطک­های گلنگدن در محل خود قرار بگیرند عمل چفت شدن صورت می­گیرد.
   5. ضربت زدن: بر اثر برخورد چخماق به ته سوزن و برخورد سرسوزن به ته چاشنی فشنگ و عمل فشنگ را ضربت زدن گویند.

 

مرحله برگشت:

   1. رها شدن: فشار گاز باروت به پیشانی جنگی گلنگدن سبب می­گردد که غلطک­ها به مارپیچ­های متر برخورد کرده و به داخل گلنگدن برود و در نتیجه به هادی سوزن فشار آورده و فاصله بین گلنگدن و آلات متحرکه را برقرار می­کند.
   2. باز شدن: عبارت است جدا شدن پیشانی جنگی گلنگدن از ته خزانه لوله
   3. مسلح شدن: ضمن عقب نشینی آلات متحرک ماهیچه­های تحتانی آلات متحرک را به عقب می­خواباند و در نتیجه پایه آتش با دندان عقبی چخماق درگیر شده و جنگ افزار مسلح می­شود.
   4. اخراج شدن: خارج شدن پوکه از خزانه لوله توسط فشنگ کشی.
   5. پرش: عبارت است از پرتاب پوکه به خارج توسط پوکه­پران

 

 باز و بست اسلحه ژ-3

مرحله اول: اطمینان از خالی بودن سلاح

   1. خشاب
   2. بند اسلحه
   3. قنداق
   4. گلنگدن
   5. قبضه تپانچه­ای شکل با روپوش لوله
   6. شعله­پوش
   7. بدنه و متعلقات که باز و بسته نمی­شود

 

طریق بستن عکس این مراحل را انجام می­دهیم.

 

مزایای شعله پوش:

   1. برای باز و بسته کردن سیم خاردار.
   2. پخش کردن شعله آتش برای ترک نخوردن لوله.
   3. برای مسلح کردن مجدد سلاح بوسیله فشار گازی که از طریق سوراخ­های شعله­پوش به طرف پائین لوله وارد می­کند و گلنگدن را پائین آورده و تفنگ را مسلح می­کند.

 (اصول پنجگانه تیراندازی)

   1. گرفتن وضعیت صحیح.
   2. بستن درجه صحیح به اسلحه.
   3. نشانه­روی صحیح.
   4. پنج عمل انگشت­روی ماشه.
   5. آتش منظم و مداوم.

 پنج عمل انگشت­روی ماشه:

   1. نشانه­گیری صحیح
   2. حبس نفس
   3. کشیدن قوزک اول
   4. نشانه­روی مجدد
   5. کشیدن قوزک دوم

وضعیت­های تیراندازی:

   1. ایستاده
   2. به زانو
   3. نشسته
   4. دراز کش
   5. هجومی

خدمت برگی سبز از برگه های زندگی

سلام


این روزها روزهای ابتداعی خدمت هست و دیروز که اومدم دیدم عوض شده بودُ عوض که نهُ بعنی باز شده بود، محیط ژادگان اگر اهل باشی قشنگه، نظم داره، آموزش داره، احترام داره ( جدا از آنچه که نباید باشه و جاش نیست و هست ) همه یک دست هستند و کسی از قانون سرپیچی نمی کنه و هرکی میکنه سریعا تنبیه میشه و ...


برگی از برگ های زندگی که وقتی ازش وارد تهران میشی، میبینی چقدر از یه محیط پاک و مصاعد و خوب دور شدی، اون موقه است متوجه میشی زندگی کردن توی یه محیطی که بهت نشون بده فقط خدا هست و خدا چقدر ارزشمنده، متوجه میشی چقدر منظم و قانونمند بودن و آراستگی درست ظاهر قشنگ و چقدر زینت غیره دینی دادن زننده و آزار دهنده است و چقدر محیط رو خراب می کنه.


ای کاش روزی که امام زمان عج تشریف میارن بعنوان سرباز کوچک ایشون خدمت گذارشون باشیم و کوچه کوچه های شهر رو آراسته به ذکر خدا و زیبایی های خدابستند ببینیم و لذت ببریم و لذت ببریم.

انشاءالله حجت خداوند هرچه زودتر بیایند تا مدینه فاظله ای بسازند و ما ریزترین خدمتگذران دست به سینه ایشان باشیم.


چند چیز هست که خدمت رو برام دوست داشتنی میکنه، یکی اینکه اونجا فقط خدا هست وخدا، کسی رو جز اون نداری و چه لذت بخشه سخن دل گفتن با محبوبی که همیشه کنارته


 یه هدیه 20.000 تومانی برای خرید از سایت باسلام برای شما خواننده گرامی: دریافت هدیه


چقدر آرامش بخشه که شمال پادگان رو که نگاه میکنی چشمت بیوفته به بارگاه و مرقد امام خیمینی و یاد لبخندهای زیبای  و صدای دلنشین امام خامنه ای بیوفتی و دلت یه لحظه پر بکشه برای دیدن روی گلشون و شنیدن صداشون، صدای فرماندهی که، سال هاست فرمانده قلب ت شده و الان با جون و دل فرمانده نظامی ت شده ....


چقدر لذت بخشه سلام آخر نماز به امام زمان خودت، به فرمانده خودت، به کسی که به برکت وجوش داری رزق و روزی خداوند رو می خوری و بزرگ ترین آرزوت خدمت زیر پرچم بر حق ش بعنوان کوچک ترین سربازه، چقدر آرامش بخشه که سختی ها رو به پای عشق امام عصر می نویسی و آرامش هدیه می گیری


چقدر ....



اصول شرافت سربازی

*- من یک سرباز ایرانی هستم که در اطلاعت از خدا و رسول خدا (ص) و ولایت -مطلقه- ففقیه به منظرو حفظ نظام و استقلال و تمامیت ارضی کشور و پاسداری از اسلام و دستاورد های انقلاب اسلامی تحت فرماندهی مقام معظم رهبری خدمت می کنم.


**- من شهادت در راه خدا را قوزی عظیم می دانم و آماده ام جان خود را در راه دفاع و حراست از اسلام و نظام کشور جمهوری اسلامی ایران فدا کنم.

به روزرسانی لوازم قبل ادامه خدمت

سلام


روز چهارشنبه ای گفتند بروید خونه و لباس ها رو کاستومایز کنید و برگردید و دستور یه سری آبدیت دادند! 


کاستومایز کردن البسه و پوتین رو چهارشنبه شب خدا رو شکر انجام دادم، پنجشنبه صبح هم رفتم شماره پوتین رو 41 گرفتم. 


بقیه کارا رو هم مادر گرتمی قبول زحمت کردند تا من هم به دیگر کارهای بیرونم برسم و امروز زحمت کشیدند: دوسه متر پارچه سفید (1000ت)، یک متر سفره آبی (1000ت)، شونه لاانگشتی مشکی (200ت)، دوتا قفل کوچیک (1400ت)، یک بسته دستمال کاغذی (500ت) و کیسه فریزری، و یک جفت دمپایی سفید (2500ت) تهیه کردند و به همران نح سوزن ست لباس برام کنار گذاشتند.


امروز هم خودم بعد مهمونی خونه دختر عمه برگشتم، 5 تا کپی های شناسنامه، کارت ملی، کارت سپه بانک رو گرفتنم، هدبند رو برداشتم برای مواقع احتمالی لزوم، دفترچه یادداشت رو هم برداشتم و چک کردم کارایی که باید انجام گرفته باشه.


الانم یه سری از انی کارای تموم نشدنی نتی رو انجام بدم و بخوابم که صبح باید 5 اینا راه بیوفتم برم پادگان خویش سر خدمت خویش.


التماس دعا

خدانگهدار

روز دوم خدمت مقدس سربازی - آشنایی با کهریزک

سلام علیکم


صدای من را از پشت سنگرهای جنگ نرم و سیستم عزیزم می شونید، من سرباز وطن، حسین محمدی نصرآبادی هستم. امروز روز 4 از خدمت مقدس می باشد و با اخباری تا حداکثر امکان خلاصه شده در خدمت شما خوانندگان و شنوندگان احتمالی هستم.


قسمت های ابندایی کمی طولانی هستند، اما قسمت های بعدی کوتاه تر و جالب بعضا


 یه هدیه 20.000 تومانی برای خرید از سایت باسلام برای شما خواننده گرامی: دریافت هدیه


امروز طبق قرار قبلی باید ساعت 9 صبح خودمون رو به پادگان آموزشی کهریزک ( مشهور به دژبان مرکز یا بلعکس!) معرفی می کردیم. صبح از خواب بلند شدم، یکم وسایل رو مرتب کردم، هرچی دنبال کتاب یادگیری الکترونیکی در قرن 21 گشتم پیدا نشد و ساعت 10 دقیقه با هشت با آزانس به سمت مقصد مقدس شروع به حرکن کردم.


ساعت 10 دقیقه به نه رسیدم اونجا( 7000 ت )  و بعدش از بین پدر مادرهایی! که برای بچه های گلشون! دست بابای تکون میدادند در بدو ورودی پادگان! عبور کرده و رفتم کنار بقیه جوونای مملکت که روبروی ساختمونی نشسته بودند، احلاس کردم. تا ساعت ده همین جوری میومدند بروبچه! تا شروع کردند به صحبت، چندتا سرباز و یه کادری.


تا ساعت 1 یک اینا!! منتظر بودیم توی افتاب ( سر بی مو آی می سوزه) که دوتا برگه، یکی برگه سفید خدمت و یک برگه دیگه که مربوط به حضور به موقه یا غیبت یا فرار یا ... در پادگان بود رو بهمون دادند.

سرهنگی هم که مسئول کارای اداری هست 12 اینا اومده بود و آدم خیلی مهربونی بود و بیچاره اخیرا همه مدارک و لباسای نظامی ش رو یه نامردی برده بود و اینا، کمی صحبت کرد و کلی روحیه داد به سربازهای اینده.


بعد از این مرحله رفیم داخل یک سالنی، بعد پر کردن چندتا فرم که اطلاعات شخصی و شماره حساب سپه و رضایت نامه بیمه ( بعد شهید شدن هزینه رو به کی بدهند و اینا )، ابتدا از دیپلم ها نام نویسی کردند و به خط شدیم و وارد پادگان شدیم.


در این مرحله هم رفتیم ابتدای درب فرمودند اومدنت با خودتون بود رفتنون با خدا و مسائلی که باید رعایت می کردیم رو به اطلاع مون رسوندند ( مثلا سی دی نیاریم، گوشی نیاریم، با لباس نظامی تردد کنیم، چیکار کنیم و نکنیم و ... ) و بعدش جنوب محل استقرار یگان ها نشستیم و اونجا هم یه فرم رو با نام خواهر مادر برادر پدر و اینا ( به قول بچه ها! ) پر کردیم و همین جوری هی بچه ها تیکه انداختند و خندیدیم تا ساعت سه اینا!! که پذیرش شدیم.


 یه هدیه 20.000 تومانی برای خرید از سایت باسلام برای شما خواننده گرامی: دریافت هدیه


پ ن: از این قسمت بارگاه دلربای امام خمینی (ره) رهبر بی نظیر انقلاب اسلامی ایران به راحتی قابل مشاهده بود در قسمت شمال پادگان.


ساعت 3:30 اینا بود اومدیم روبروی یگان یکم پادگان برای دریافت البسه و وسایلی که قرار بود بهمون بدهند، اونجا هم نکاتی رو بهمون گفتند ( مثلا اتکت ها رو چیکار کنید و چطوری باشید و چی بیارید نیارید و ... ) و تا 4:30 هم اونجا الاف بودیم و داستان تیکه انداختن و خنده بازاری ادامه داشت، تا اینکه بخاطر شلوغ کردن گروه قبلی، مسئوله اون قسمت به من و چندتای دیگه گفت بیاید برید داخل، رفتیم و پوتین، جورا، اتکت، لباس کار بیابانی، کلاه، اورکُت و اینا رو گرفتیم و بعد اثر انگشت زدن اومدیم بیرون.


 یه هدیه 20.000 تومانی برای خرید از سایت باسلام برای شما خواننده گرامی: دریافت هدیه


بعد چند دقیقه اومدند و بردنمون پیش مسئول یکی دیگه از گروهان ها، ایوشن هم با برخورد خوب و دلسوزانه شون امید دادند به بروبچ و گفتند نهار هم هست ( مرغ خنک شده ظهر ) خواستید نوش جان کنید، نخواستید هم بروید و شنبه ساعت 6 تا 7 صبح اینجا باشید. برگه های مرخصی رو دادند و به سمت خروج اومدیم. مهر کردند و خارج شدیم.


ساعت 5:15 اینا بود که اومدیم بیرون و یه سرهنگ یا سرکاری بود که داشت میومد تهران، با ایشون همراه شدیم و تا نزدیک خونه آوردندتم (2500) دست شون درد نکنه خیلی که به راحتی رسیدم خونه


ساعت 6 و خورده ای رسیده بودم خونه، نهار که نخروده بودم، کمی اب و چایی و چندتا شیرینی زدم به بدن و هفت نشده بود فی الفور به سمت گمرک حرکت کردم برای درست کردن لباس و پوتین و ...


تا ساعت 20:15 دقیقه کمرک یه مغازه منصف پیدا کردم، پوتین رو با پوتین بهمن تعویض کردم (9000+)و لباسم رو کوچیک کرد، اورکُت رو هم تعویض کرد، اسمم رو چاپ کرد و روی لباس و اورکت کار مرد و از این موراد. (7500+)بعدش هم رفتم اتکت مخصوص پوتین سه تا گرفتم و کلاهم رو با یه کلا نرم و خوب تعویض کردم و به سمت خونه حرکت کردم. (+2000) 


خونه هم شام خوردیم، بسیار خسته بودم، بعدش لباس مقدس خدمت رو برتن کردم و بسی خرسند از انتخاب خویش و لطف خداوندگار، چندتا هم عکس یادگاری گرفتم و اومدم پشت سنگرهای مبارزه تا خدمتی دیگر به وطن اسلامی خویش کنم و خاطره بنویسم تا بمونه یادگاری  و اینا


 یه هدیه 20.000 تومانی برای خرید از سایت باسلام برای شما خواننده گرامی: دریافت هدیه


پ ن: از شنبه خدمت به صورت خشن جدی شروع میشه و طبق روایت های بسیار تکرار شده رس ما انشاءالله کشیده خواهد شد.


پ ن: خوشحال هستم و افتخار و خدا رو شکر می کنم که سرباز ارتش جمهوری اسلامی ایران هستم.


پ ن: همون طور که به لطف های بی دریغ خداوند تا اینجاش عالی بوده، انشاءالله با توکل و تلاش ما و لطف خداوند تا اخرش به همین شکل و بلکه بهتر خواهد بود انشاءالله.



تیغ عفو و بخشش !

سلام


امروز در نمایشگاه رسانه دیجیتال سالن شهر دیجیتال، نشست استفاده کاربردی از ابزار آموزش الکترونیکی رو با کمک یکی از دوستان و حضور چندی از دوستان و یکی از دانشجویان امام خمینی و .... خدا رو شکر به خوبی برگزار شد.


اومدم منزل و اولین حرکت واجب الاجرا که همانا زدن سر برای خدمت مقدس سربازی بود رو انجام دادم ، جالب شد، فکر نمی کردم زدن سرم به شماره صفر چندان ظاهر رو بهم نریزه.

تازه خوشم اومد، شده بودم عین بروبچه های حزب الله که از سید حسن نصرالله محافظت می کنند. یه چندتایی عکس یادگاری گرفتم.


منم رفتم کمی از محاسن کاستم تا دستور اطلاعت کرده باشم، باز هم باحال شد....


همین این باحالی ها به کنار، یه چیزی توی دلم گذشت....

اینکه ...

ای کاش هرچند وقت بار، زود به زود، یه تیغ تیز و تندی بیاد روح و دلمون رو از ناپاکی ها و قلب مون رو از آلودگی و سیاهی گناهان پاک کنه ....


خدایا این خدمت مقدس سربازی رو پله ای برام قرار بده، که از روی اون جهش بزرگی داشته باشم برای نزدیک شدن به خودت، خودت و خودمم میدونی که هرکه به تو نزدیک تر، خواسته های دنیای و اخرتیش برآورده تر ....

آمین یا رب العالمین