آسمان مال آن هاست

وب سایت حسین محمدی نصرآبادی

آسمان مال آن هاست

وب سایت حسین محمدی نصرآبادی

نحوه ثبت نام یارانه و پاسخ به همه سوالات در مورد ثبت نام یارانه 93

سلام


شما هم وطن های گرامی این روزها مشغول ثبت نام یارانه ها در دولت تدبیر و امید هستید و مطمئنا و صددرصد با کلی سوال و مشکلات در فرایند ثبت نام روبرو شده اید. 


سوال هایی که برای شما ممکنه پیش آمده باشه عبارتند از:


چگونه در سایت یارانه ها ثبت نام کنم؟


تازه ازدواج کرده ام و می خواهم یارانه ها رو از خانواده ام جدا کنم، چه باید بکنم؟


اطلاعات یارانه را اشتباه وارد کرده ام، چگونه می توانم ویرایش کنم؟


سایت یارانه برایم باز نمی شود!


پیامک ثبت نام در سایت یارانه برایتان ارسال نشده است؟


منظور از میانگین مجموع درآمد خانواده چیست؟ 


مجرد هستم و می خواهم حساب یارانه خود را از خانواده جدا کنم، چطور این کار را بکنم؟


سرپرست خانواده تان فوت شده است، یا می خواهید سرپرست تغییر بدهید؟


فرزند جدیدی به خانواده اضافه شده و در ثبت نام یارانه ها می خواهید او را نیز ثبت نام کنید؟ 


پاسخ همه و همه در ادامه مطلب:

  ادامه مطلب ...

ما بنده های بد قول برای خدا

سلام


یادتونه روز ازل بعد اینکه اون بار که آسمان و زمان بر دوش نگرفتند را، من و شما به دوش گرفتیم و خدا ازمون قول بندگی گرفت و ما قبول کردیم؟ 


یادتونه که چقدر از بدقولی و دیر اومدن یک دوست و آشنا سر قرار، یا حتی یک مهمان که منتظرش بودیم، چقدر دلگیر یا حتی نگران شدیم؟ هرچند که اون قرار و مهمونی با اون یکی دوساعت یا حتی بیشتر تاخیر افتادن، آنچنان خراب نمیشد؟


حالا شما که کم و بیش این دو مورد بالا رو یادتونه، یه چیزو میشه به من که نه، به خودتون صادقانه بگید؟

  • شما چقدر یادتونه که از دیر خوندن یا حتی قضا شدن نماز اندازه دومورد بالا ناراحت شده باشید از خودتون؟
  • چقدر فکر کردید که میشه که خدا از دیر خوندن یا نماز خوندن شما ناراحت بشه؟
  • چقدر حق میدید که یکی بگه، خدا بهترین دوسته؟ و باید زود رفت سرقرار با این دوست خوب؟ که کلی چیز ازش می گیریم همیشه سر همین قرار ها؟ 
  • چقدر تا حالا ناراحت شدید از کسی که بهتون یادآوری کرده نمازتون رو اول وقت بخونید یا قضا نشه؟
  •  یا چقدر ناراحت شدید از کسی که سر افطار و شام توی مهمونی قبل شروع کردن غذا رفته سر مهم ترین قرار؟ 

بگذریم، همین قدر کافیه، کلاه خودتون قاضی، همون طور که در آخرت خداوند غفور، خودمون رو قاضی نامه اعمال خودمون میکنه. همون روز که عاجز می مونیم از حساب کتاب اعمال خودمون خدای نکرده!


حاسبوا قبل ان تحاسبو


مرگ غیرت در رگ های خشکیده شهر +عکس

بسم رب الشهدا و الصدیقین 

سلام علیکم
نمی دونم دیروز در مراسم طلبه ناهی از منکر تشریف داشتید یا نه، نمی دونم تصاویر تشییع پیکر شهید امر به معروف و نهی از منکر رو دیدید یا خیر. 

تشیع پیکر غریبانه ای که بسیار به تشییع پیکر شهدای گمنام شباهت داشت. اگر باور نمی کنید عکس ها رو ببینید( + + + )


کاش فقط این شباهت زیبا و غریبانه در تشییع پیکر بود.. که نه... این شباهت بیشتر در غربت و گمنامی بود، گمنامی به معنای اصیل آن! 

نه حرفم رو پس می گیرم.. غربت آن بیشتر بود، تازه شهدای گمنام مورد تحسین قرار می گیرند، وقتی پیکرشون پیدا میشه و پا میذاره توی شهر، ولی این شهید گمنام، برادر علی خلیلی اینقدر مظلوم بود که به قول خودش "یک آقای مسئول ریشو و تسبیح به دست" و بسیاری از اطرافیان هم او را برای کاری که کرده بود سرزنش کرده بودند.

بله.. شاید شهدای گمنام غربتشون به این جمله ها ختم بشه که از کجا معلوم این شهید ایرانی است و..، اما غربت علی به این هم ختم نمیشه که بعضیا میگن کی گفته ایشون شهید شده... 

غربت علی خلیلی و امثال ایشون، اونجاست که از اصل وجودشون توی غربت هستند، شهدای زنده ای که ظاهرشون خار چشم بعضی هاست، همون ظاهر ساده ی بسیجی، لباس طلبگی و یک مقدار ریش و سبیل... 

البته بحث این چیزای ظاهری نیست ها! بحث داشتن ایمان و تقواست، بحث داشتم غیر و حیاست. بحث بندگی خداست.

این روزها بعضی از مردان و زنان این شهر بزرگ و ویران از درون، تهرون! خیلی بی غیرت شدند، خیلی بی حیا شدند، خیلی از انسانیت فاصله گرفتند، آنقدری که اگر جلوی چشم شون به ناموس همسایه شون توهین و تجاوز بشه، میگن شهر قانون داره، پلیس داره... 

بماند امر به معروف کردن و نهی از منکر کردن... بماند بی غیرتی اونهایی که دختر و همسرهاشون با لباس های.. پا میذارن توی شهر و لرزه به ایمان جوون ها می اندازند.


بله این روزها غربت علی خلیلی ها به سه چهارتا چاقو و دشنه خوردن ختم نمیشه، به شهید شدن ختم نمیشه، دشنه و چاقو تازه قسمت خوب ماجراست، چراکه موندن توی چنین شهری از روزی صدبار شهید شدن سخت تره... 

بله زنده موندن خیلی سخت تر از شهادت شده این روزها، مگه همین چند روز پیش نبود که علی خلیلیِ زنده با دست خودش برای امام خودش نامه نوشت و از دردها دردِدل کرد؟ 

مگه همین چند روز پیش نبود که علی به آقا گفت که این دردهای من در مقابل دردهای شهدا عددی نیست... مگه دردهای علی توی اون نامه دغدغه ی غیرت و مردونگی نبود؟ مگه دردهای علی از زخم زبون مردم ترسو و سست ایمان نبود؟ 


علی یکی بود از هزار شهید گمنام و غریب که زنده زنده توی این شهر ویران از بنیان، قدم می زدند و زخم می خورند از بی غیرتی مردهایی که زن و دخترهاشون لرزه به تن ایمان و تقوای جامعه می زنند. 

علی شهید گمنامی بود که به نمایندگی از این همه شهید  گمنام شهر ما، رفت تا به امام زمان(عج) خودش پیغام و شکایت ما رو ببره، شکایت از غربت و گمنامی ولی، شکایت از غربت و گمنامی دین و ایمان، شکایت از غربت و گمنامی خودشان...

علی جان، شهادت و غربتِ گمنامی گوارای وجودت، تا نام جاویده تو باقیست، تا بی غیرتی هست، ما نیز تا پای خون، پای ایمان و غیرت و ناموسمان ایستاده ایم...

مطالب مرتبط: 

بازنشر شده در:

عمارنامه

فرهنگ نیوز

بچه های قلم

راز 57

مفیدنیوز

فردونیوز

تا شهدا

خادم الشهدا

نصرنیوز

ریحانه نیوز

سایت حیا

کاشان حامی

نوشهر آنلاین

نطنزنا

افسران

سنگری ها

مرقوم

عصر وارثین



تبلیغات:

+ طراحی بنر فلش تبلیغاتی ویژه سایت های فرهنگی