به سوی نور می رویم... کسی جا نمانده؟

انشاءالله تا چند ساعت دیگر می رویم جایی که، مسافران اول آن ذکر عملشان این بود: 

در میان آن همه آهن و آتش و خون، خانه هایی از محبت برپا کردند همچون دوکوهه 

و زمزمه شب و روزهایشان این بود

ما در ره دوست نقض پیمان نکنیم
گر جان طلبد دریغ از جان نکنیم
دنیا اگر از یزید لبریز شود
ما پشت به سالار شهیدان نکنیم


آنها از این قافله عقب نماندند، انشاءالله ما جامانده ها نیز لایق آن دوبال ایمان  و تقوا شویم و با شهادت به انها ملحق ...