سلام علیکم
گاها دوستی ها به جاهای خوب و قشنگی میرسن، مدت هاست که در تلاشم حداقل اول برای خودم تعریف های خوب و جامعی از عشق و دوستی و اعتماد و محبت و غیره داشته باشم.
دیشب به یه چیز خوب رسیدم که براتون می نویسیم. یه دونه قند رو بذارید روی زبونتون، نزدیک به آخرهاش، بعد هی بمکید و قورتش بدید! چه احساسی بهتون دست میده؟ شاید یکم گلوتون رو بزنه و خوشایند نباشه، بعد مدتی هم هیچ خبری از شیرینی نیست.
اما به نظر من دوستی اینجوری نیست و نباید باشه... دوستی باید قشنگ و شیرینی باشه و شیرینیش گلو رو نزنه و پایدار باشه که بعد یه مدتی تموم نشه و خبری ازش نباشه. این شیرینی هم یکمش با تلخی هایی که گاها ایجاد میشه جبران میشه، خوب و بدش رو نمیدونم دقیق اما خوب.
قشنگی ش به همینه که شیرینی ش اندازه و پایدار باشه. دوستی اگر قشنگ و واقعی باشه حتی وقتی هم که نباشه (به هرشکلی، کم و زیاد..) شیرینی و قشنگیش هست و لذت میبری حتی از خاطراتش. مثل قند نیست که یهو آب شه و حتی گلوت رو بزنه و بعدشم کلا نباشه قند نیست دوستی ولی کلی شادی رو مثل قند توی دل آدم آب میکنه. |